تنها

ساخت وبلاگ
تنها تر از من در این شهر کسی پیدا می‌شود که جای تنهایی ام را بگیرد؟هر جا که بگویی گشته ام و حالم با کسی آرام نمیگیرد، هربار دلم را به زور راضی کرده ام که دیگر بهانه کسی را نگیرد اما تا سرم تا برمی گردانم دلتنگی گلویم را می‌گیرد!چقدر می‌شود داد که فقط یک روز را بشود زندگی کرد؟دیگر خسته شده ام از خستگی هایی که تمام عمر با من بوده اند و هر گوشه ای از زندگی ام را میدانند و پاهایی که مرا بی دلیل در میان این آدم ها می‌چرخانند.کاش ابری بودم در آسمان خودم که هر وقت میشد دلم را از غصه های سیاهش خالی میکردم و هروقت که میخواستم کبودیِ زیر چشم هایم را پشت ماه قایم میکردم تا آنقدر مجبور نباشم درمیان غم هایم، خنده هایی را از روی اجبار سنگر بر لب بگیرممگر چقدر عمرم مانده است که چند قدمی آرزوهایم را فقط در خواب دیده ام و دست کوتاهم از رسیدنش هربار نامحرم بوده استدیگر از دروغ های هر روزم به این آدم ها خسته شده ام میخواهم فریادم را تمام شهر بشنوند که چند سالی میشود زندگی نکرده ام و پوسیده ام در میان لباسی و به زور زنده ام فقط صورتم را از آرایش غلیظی پرکرده ام و در سینه ام دل مریضی را حمل کرده اماگر میخواهید مرا بهتر بشناسید نشانی ام را از نیمه شب هایی که سکوتم خانه را پرکرده است بپرسید، که آهسته اشک‌ هایم را روی گل های بالشم میریزم تا مبادا کسی بداند؛من برای خودم نبوده ام فقط یک مغازه از شادی هایی را داخل حرف هایم میفروشم که هیچ وقت توان خریدشان را در دستم هایم ندیده ام. تنها...
ما را در سایت تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hora2o بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 29 اسفند 1401 ساعت: 1:14